نوشته شده توسط : asa

اگر باید که دوخت

 

 چشمی به راه دور

اگر باید که بود

 دیواری از سکوت

اگر باید که ماند در حسرتی کهنه

اگر باید که بست هر لحظه زخمی نو

اگر باید که خورد

 بغضی به طعم درد

اگر باید که سوخت

 در آتش عشقی

دیریست منتظر چون سایه در زوال

در باید و اگر ، می پرسم از خودم

اگر باشد با او یار دگر

آیا باید که ساخت...؟!؟!


 

شاید این بار نه یک بار, دگر

 

لحظه ای از تو نظر بر گیرم

شاید این بار فقط این یک بار

به تو این حادثه را می گویم

که تو را در آغوش دگر می بینم

من تو را از تو گدائی نکنم

اگر از خاطر من می پرسی

که من از خاطر تو دلگیرم؟

تو بیهوده ز من رنجیدی

من از رنج تو می رنجیدم...





:: بازدید از این مطلب : 965
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 5 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: