نوشته شده توسط : asa

ممنون که به فکر من بودید

بعدا که مراسما تموم شد منم بر گشتم تمام ماجرا ار براتون تعریف میکنم

این یه قتل بود توی روزنامه جامجم هم نوشتن ولی راجع به پلیس دروغ گفتن شوهر خالهی منو پسر خالم رو

کولش میرسونه بیمارستان.

منم از  همینجا به خانوادهی خودم و به همهی دوستان این بزرگوار تسلیت میگم

پسره بیشور زد دو فرد مهم خانواده رو کشت بیشور پسرشو ببینم میکشمش عوضیه الاقه بی چشمو رو بی نزاکت

دعا کنید خالم خوب بشه حالش خیلی بده

کمند هم تیری که تو سرش زده بودن کارش رو تموم کرد کمندم منو ببخش واسهی همهی مسخره بازیای که سره

معشوقت میکردیم

اگه همون موقع که گفتیم این مارو به مرگ تهدید میکنه پلیس قبول میکرد الان هم کمند اینجا بود و هم عمو بهی

چه قدر با هم بستنی خوردیم

دلم تنگ میشه





:: موضوعات مرتبط: عشقی , ,
:: بازدید از این مطلب : 884
|
امتیاز مطلب : 156
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
تاریخ انتشار : 13 مرداد 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: